ای در درون جانم و جان از تو بی خبر
شعر عرفانی "ای در درون جانم و جان از تو بی خبر" عطار نیشابوریای در درون جانم و جان از تو بی خبروز تو جهان پر است و جهان از تو بی خبرچون پی برد به تو دل و جانم که جاوداندر ج...
شعر عرفانی "ای در درون جانم و جان از تو بی خبر" عطار نیشابوریای در درون جانم و جان از تو بی خبروز تو جهان پر است و جهان از تو بی خبرچون پی برد به تو دل و جانم که جاوداندر ج...
شعر عرفانی "بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید" همراه با آهنگ زندان محسن چاووشیبمیرید بمیرید در این عشق بمیریددر این عشق چو مردید همه روح پذیریدبمیرید بمیرید و زین مرگ م...
شعر عرفانی "ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کردهام" همراه با آهنگ ای عاشقان ایرج بسطامی ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کردهامزان می که در پیمانهها اندر نگنجد خ...
شعر عرفانی "عارفان را شمع و شاهد نیست از بیرون خویش" درباره خداعارفان را شمع و شاهد نیست از بیرون خویشخون انگوری نخورده باده شان هم خون خویشهر کسی اندر جهان مجنون لیلا...
شعر "ای قوم به حج رفته کجایید کجایید"ای قوم به حج رفته کجایید کجاییدمعشوق همین جاست بیایید بیاییدمعشوق تو همسایه و دیوار به دیواردر بادیه سرگشته شما در چه هواییدگر صو...
شعر "از شبنم عشق خاک آدم گل شد"از شبنم عشق خاک آدم گل شدشوری برخاست فتنهای حاصل شدسر نشتر عشق بر رگ روح زدندیک قطرهٔ خون چکید و نامش دل شدرباعی از ابوسعید ابوالخیر
شعر "من خنده زنم بر دل، دل خنده زند بر من"من خنده زنم بر دل ، دل خنده زند بر من اینجاست که میخندد دیوانه به دیوانه من خنده زنم بر غم ، غم خنده کند بر من اینجاست که میخندد ...
شعر "هاتفی از گوشه ی میخانه دوش"هاتفی از گوشه ی میخانه دوشگفت ببخشند گنه، مِی بنوشلطفِ الهی بِکُنَد کارِ خویشمژدهٔ رحمت برساند سروشاین خِرَدِ خام به میخانه بَرتا مِی...
شعر "نهانخانه اسرار" از امام خمینیبر در ميكده از روى نيــــاز آمده امپيش اصحاب طريقت، به نماز آمده اماز نهانخانه اسرار، ندارم خبرىبه در پير مغان صاحب راز آمده ام...
شعر "ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی" + آهنگ علیرضا افتخاریای پادشه خوبان داد از غم تنهاییدل بی تو به جان آمد وقت است که بازآییدایم گل این بستان شاداب نمیمانددریاب ضع...
شعر "ای همه هستی ز تو پیدا شده + آهنگ محمد اصفهانیای همه هستی زتو پیدا شدهخاک ضعیف از تو توانا شدهزیرنشین عَلَمَت کایناتما بتو قائم چو تو قائم بذاتهستی تو صورت پیوند ن...
شعر عارفانه سنایی درباره خداملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایینروم جز به همان ره که توام راهنمایی همه درگاه تو جویم، همه از فضل تو پویمهمه توحید تو گویم که به توحید س...
شعر عارفانه مولانا درباره خداعارفان را شمع و شاهد نیست از بیرون خویشخون انگوری نخورده باده شان هم خون خویشهر کسی اندر جهان مجنون لیلایی شدندعارفان لیلای خویش و دم به...
شعر میان باغ گل سرخ، های و هو دارد مولانامیانِ باغ گلِ سرخ، های و هو داردکه بو کنید دهان مرا چه بو دارد! به باغ خود همه مستند، لیک نی چون گلکه هر یکی به قدح خورد و او س...
خروشِعقلجان ز تو جوش میکند دل ز تو نوش میکندعقل خــــــروش میکند بیتو به سر نمیشودمولاناسعید نقاشیان
جانی و جهانی و جهان با تو خوش استور زخم زنی زخم سنان با تو خوش استخود معدن کیمیاست خاک از کف توهرچند که ناخوشست آن با تو خوش است مولانا ، دیوان شمسخوشنویس علایی راد
بشنو از نی چون حکایت می کند از جدایی ها شکایت می کندکز نیستان تا مرا ببریده اند از نَفیرم مرد و زن نالیده اندسینه خواهم شَرحه شَرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاقهر ک...
کجا شد عهد و پیمانی که میکردی؟ نمیگویی؟کسی را کاو به جان و دل تو را جویَد، نمیجویی؟دلافکاری که رویِ خود به خونِ دیده میشویَدچرا از وی نمیداری، دو دستِ خود ن...
آن مسلمان ترک ابله کرد و تفتزیر لب لاحول گویان باز رفتگفت چون از جد و بندم وز جدالدر دل او پیش میزاید خیالپس ره پند و نصیحت بسته شدامر اعرض عنهم پیوسته شدچون دوایت می...
عاقلی بر اسپ میآمد سواردر دهان خفتهای میرفت مارآن سوار آن را بدید و میشتافتتا رماند مار را فرصت نیافتچونک از عقلش فراوان بد مددچند دبوسی قوی بر خفته زدبرد او ر...
گل در بر و می در کف و معشوق به کام استسلطان جهانم به چنین روز غلام استگو شمع میارید در این جمع که امشبدر مجلس ما ماه رخ دوست تمام استدر مذهب ما باده حلال است ولیکنبی روی...
ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شماافتاده در غرقابهای تا خود که داند آشناگر سیل عالم پر شود هر موج چون اشتر شودمرغان آبی را چه غم تا غم خورد مرغ هواما رخ ز شکر افرو...
با وکیل قاضی ادراکمنداهل زندان در شکایت آمدندکه سلام ما به قاضی بر کنونبازگو آزار ما زین مرد دونکندرین زندان بماند او مستمریاوهتاز و طبلخوارست و مضرچون مگس حاض...
بود شخصی مفلسی بی خان و مانمانده در زندان و بند بی امانلقمهٔ زندانیان خوردی گزافبر دل خلق از طمع چون کوه قافزهره نه کس را که لقمهٔ نان خوردزانک آن لقمهربا گاوش بردهر...