
ای همه مستی من، ای نگه تو زده شرری بر جانم
آهنگ دردانه همایون شجریانای همه مستی من ز می نگه تو، ای نگه تو زده شرری بر جانممرو از بر من که صنم دگری جز تو نمیدانمدر بر من بنشین گله مکن و بیا که عطش تو به دل من آتش ز...


آهنگ دردانه همایون شجریانای همه مستی من ز می نگه تو، ای نگه تو زده شرری بر جانممرو از بر من که صنم دگری جز تو نمیدانمدر بر من بنشین گله مکن و بیا که عطش تو به دل من آتش ز...
شعر "عشق برای عاشقان محو سزای نفس ما" از سعدینشنیدهام که ماهی، بر سر نَهَد کُلاهییا سرو با جوانان، هرگز رَوَد به راهیسروِ بلندِ بُستان، با این همه لطافتهر روزش از گر...
شعر "خط نمیسازد مرا زان لعل جانپرور جدا" از صائب تبریزیخط نمیسازد مرا زان لعل جانپرور جداتشنه کی گردد به تیغ موج از کوثر جدا؟سبزهٔ خط، لعل سیراب تو را بی آب کردآ...
شعر "مرحبا ای نسیم عنبر بوی" از سعدیمرحبا ای نسیم عنبر بویخبری زآن به خشم رفته بگویدلبر سست مهر سخت کمانصاحب دوست روی دشمن خویگو دگر گر هلاک من خواهیبی گناهم بکش بهانه...
شعر "سرو سیمینا به صحرا میروی" از سعدیسرو سیمینا به صحرا میروینیک بدعهدی که بی ما میرویکس بدین شوخی و رعنایی نرفتخود چنینی یا به عمدا میرویروی پنهان دارد از مرد...
شعر "خط نمیسازد مرا زان لعل جانپرور جدا" از صائب تبریزیخط نمیسازد مرا زان لعل جانپرور جداتشنه کی گردد به تیغ موج از کوثر جدا؟سبزهٔ خط، لعل سیراب تو را بی آب کردآ...
شعر "شد به دشواری دل از لعل لب دلبر جدا" از صائب تبریزیشد به دشواری دل از لعل لب دلبر جدااین کباب تر به خون دل شد از اخگر جدانقش هستی را به آسانی ز دل نتوان زدودبی گداز ا...
شعر "جان روشندل ز جسم مختصر باشد جدا" از صائب تبریزیجان روشندل ز جسم مختصر باشد جدادر صدف از راه غلطانی گهر باشد جدااز فشردن غوطه در دریای وحدت میزندگرچه از هم بند بن...
شعر "نغمه آرام از من دیوانه میسازد جدا" از صائب تبریزینغمه آرام از من دیوانه میسازد جداخواب را از دیده این افسانه میسازد جداپردهٔ شرم است مانع در میان ما و دوستشم...
شعر "آنچنان کز رفتن گل خار میماند به جا" از صائب تبریزیآنچنان کز رفتن گل خار میماند به جااز جوانی حسرت بسیار میماند به جاآهِ افسوس و سرشکِ گرم و داغِ حسرت استآنچه ...
شعر "حیف باشد بر چنان تن پیرهن" از سعدیماهرویا! روی خوب از من متاببیخطا کشتن چه میبینی صوابدوش در خوابم در آغوش آمدیوین نپندارم که بینم جز به خواباز درون سوزناک و چ...
شعر "ما را همه شب نمیبرد خواب" از سعدیما را همه شب نمیبرد خوابای خفتهٔ روزگار دریابدر بادیه تشنگان بمردندوز حله به کوفه میرود آبای سخت کمان سست پیماناین بود وفای ...
شعر "اگر نه مدِّ بسمالله بودی تاجِ عنوانها" از صائب تبریزیاگر نه مدِّ بسمالله بودی تاجِ عنوانهانگشتی تا قیامت نو خط شیرازه دیوانهانه تنها کعبه صحراییست دار...
شعر "اگر تو برفکنی در میان شهر نقاب" از سعدیاگر تو برفکنی در میان شهر نقابهزار مؤمن مخلص درافکنی به عقابکه را مجال نظر بر جمال میمونتبدین صفت که تو دل میبری ورای حجاب...
شعر "تو دیدی هیچ عاشق را که سیری بود از این سودا" از مولویتو دیدی هیچ عاشق را که سیری بود از این سوداتو دیدی هیچ ماهی را که او شد سیر از این دریاتو دیدی هیچ نقشی را که از ...
شعر "عشق تو آورد قدح پر ز بلاها" از مولویعشق تو آورد قدح پر ز بلاهاگفتم می مینخورم پیش تو شاهاداد می معرفتش آن شکرستانمست شدم برد مرا تا به کجاهااز طرفی روح امین آمد پ...
شعر "عشق برای عاشقان محو سزای نفس ما" از مولویچون همه عشق روی تست جمله رضای نفس ماکفر شدهست لاجرم ترک هوای نفس ماچونک به عشق زنده شد قصد غزاش چون کنم ؟غمزه خونی تو شد ...
شعر "ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما" از مولاناای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شماافتاده در غرقابهای تا خود که داند آشناگر سیل عالم پر شود هر موج چون اشتر شود...
شعر "ای نوبهار عاشقان داری خبر از یار ما" از مولویای نوبهار عاشقان داری خبر از یار ماای از تو آبستن چمن و ای از تو خندان باغهاای بادهای خوش نفس عشاق را فریادرسای پاکت...
شعر "مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا" از سعدیمشتاقی و صبوری از حد گذشت یاراگر تو شکیب داری طاقت نمانْد ما راباری به چشم احسان در حال ما نظر کنکز خوان پادشاهان راحت بود گ...
شعر "چنان به موی تو آشفتهام به بوی تو مست" از سعدیچنان به موی تو آشفتهام به بوی تو مستکه نیستم خبر از هر چه در دو عالم هستدگر به روی کسم دیده بر نمیباشدخلیل من همه ب...
شعر "بی کشش کوشش عاشق به مقامی نرسد" از حافظپیش من ثابت و سیار فلک مرغوب استخرده گل همه در دیده بلبل خوب استحاصل گردش افلاک دم صبح بوداز نفس آنچه شمرده است همان محسوب ا...
شعر "دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست" از حافظدل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاستگفت با ما منشین کز تو سلامت برخاستکه شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشستکه نه در آخر صحب...
شعر "دیدی ای دل که غمِ عشق دگربار چه کرد" از حافظدیدی ای دل که غمِ عشق دگربار چه کردچون بشد دلبر و با یارِ وفادار چه کردآه از آن نرگسِ جادو که چه بازی انگیختآه از آن مست ...