گویم سخن شکرنباتت
شعر "گویم سخن شکرنباتت" مولاناگویم سخن شکرنباتتیا قصه چشمه حیاتترخ بر رخ من نهی بگویمکز بهر چه شاه کرد ماتتدر خرمنت آتشی درانداختکز خرمن خود دهد زکاتتسرسبز کند چو تر...
شعر "گویم سخن شکرنباتت" مولاناگویم سخن شکرنباتتیا قصه چشمه حیاتترخ بر رخ من نهی بگویمکز بهر چه شاه کرد ماتتدر خرمنت آتشی درانداختکز خرمن خود دهد زکاتتسرسبز کند چو تر...
شعر "تا نقش خیال دوست با ماست" مولاناتا نقش خیال دوست با ماستما را همه عمر خود تماشاستآن جا که وصال دوستانستوالله که میان خانه صحراستوان جا که مراد دل برآیدیک خار به ا...
شعر "ای بگرفته از وفا گوشه کران چرا چرا" مولاناای بگرفته از وفا گوشه کران چرا چرابر من خسته کردهای روی گران چرا چرابر دل من که جای تست کارگه وفای تستهر نفسی همیزنی ز...
شعر "تا چه شوند عاشقان روز وصال ای خدا" مولاناماهِ درست را ببین کاو بشکست خواب ماتافت ز چرخ هفتمین در وطن خراب ماخواب ببر ز چشم ما چون ز تو روز گشت شبآب مده به تشنگان عش...
شعر "طوق جنون سلسله شد باز مکن سلسله را" مولاناطوق جنون سلسله شد باز مکن سلسله رالابه گری میکنمت راه تو زن قافله رامست و خوش و شاد توام حامله داد توامحامله گر بار نهد ...
شعر "یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا" مولوی + آهنگ شهرام ناظرییار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرایار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرانوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح توییسینه ...
شعر عرفانی "ای با من و پنهان چو دل از دل سلامت می کنم" مولاناای با من و پنهان چو دل از دل سلامت می کنمتو کعبهای هر جا روم قصد مقامت می کنمهر جا که هستی حاضری از دور در ما...
شعر عرفانی "بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید" همراه با آهنگ زندان محسن چاووشیبمیرید بمیرید در این عشق بمیریددر این عشق چو مردید همه روح پذیریدبمیرید بمیرید و زین مرگ م...
شعر عرفانی "عارفان را شمع و شاهد نیست از بیرون خویش" درباره خداعارفان را شمع و شاهد نیست از بیرون خویشخون انگوری نخورده باده شان هم خون خویشهر کسی اندر جهان مجنون لیلا...
شعر "ای قوم به حج رفته کجایید کجایید"ای قوم به حج رفته کجایید کجاییدمعشوق همین جاست بیایید بیاییدمعشوق تو همسایه و دیوار به دیواردر بادیه سرگشته شما در چه هواییدگر صو...
شعر عارفانه مولانا درباره خداعارفان را شمع و شاهد نیست از بیرون خویشخون انگوری نخورده باده شان هم خون خویشهر کسی اندر جهان مجنون لیلایی شدندعارفان لیلای خویش و دم به...
خروشِعقلجان ز تو جوش میکند دل ز تو نوش میکندعقل خــــــروش میکند بیتو به سر نمیشودمولاناسعید نقاشیان
جانی و جهانی و جهان با تو خوش استور زخم زنی زخم سنان با تو خوش استخود معدن کیمیاست خاک از کف توهرچند که ناخوشست آن با تو خوش است مولانا ، دیوان شمسخوشنویس علایی راد