یا رب اندر دل آن خسرو شیرین انداز ...
کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کندببرد اجر دو صد بنده که آزاد کندقاصد منزل سلمی که سلامت بادشچه شود گر به سلامی دل ما شاد کندامتحان کن که بسی گنج مرادت بدهندگر خرابی چو ...
کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کندببرد اجر دو صد بنده که آزاد کندقاصد منزل سلمی که سلامت بادشچه شود گر به سلامی دل ما شاد کندامتحان کن که بسی گنج مرادت بدهندگر خرابی چو ...
روز هجران و شب فرقت یار آخر شدزدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شدآن همه ناز و تنعم که خزان میفرمودعاقبت در قدم باد بهار آخر شدشکر ایزد که به اقبال کله گوشه گلنخوت باد...
هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین داردسعادت همدم او گشت و دولت همنشین داردحریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل استکسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارددهان تنگ شیرینش مگ...
تنت به ناز طبیبان نیازمند مبادوجود نازکت آزرده گزند مبادسلامت همه آفاق در سلامت توستبه هیچ عارضه شخص تو دردمند مبادجمال صورت و معنی ز امن صحت توستکه ظاهرت دژم و باطن...
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفتناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفتگل بخندید که از راست نرنجیم ولیهیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفتگر طمع داری از آن جام مرصع می لعلای ب...
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشتو اندر آن برگ و نوا خوش نالههای زار داشتگفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیستگفت ما را جلوه معشوق در این کار داشتیار اگر ننشست با ...
باز کن نغمه جانسوزی از آن ساز امشبتا کنی عقده اشک از دل من باز امشبساز در دست تو سوز دل من می گویدمن هم از دست تو دارم گله چون ساز امشبمرغ دل در قفس سینه من می نالدبلبل س...