شبِ وصل است و طی شد نامهٔ هَجر
شبِ وصل است و طی شد نامهٔ هَجرسلامٌ فیهِ حَتّی مَطْلَعِ الفَجْردلا در عاشقی ثابت قدم باشکه در این رَه نباشد کار بی اجرمن از رندی نخواهم کرد توبهو لو آذَیتَنی بِالهَج...
شبِ وصل است و طی شد نامهٔ هَجرسلامٌ فیهِ حَتّی مَطْلَعِ الفَجْردلا در عاشقی ثابت قدم باشکه در این رَه نباشد کار بی اجرمن از رندی نخواهم کرد توبهو لو آذَیتَنی بِالهَج...
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمدحالتی رفت که محراب به فریاد آمداز من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدارکان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمدباده صافی شد و مرغان چمن مست شدندموسم ...
نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشدای بسا خرقه که مستوجب آتش باشدصوفی ما که ز ورد سحری مست شدیشامگاهش نگران باش که سرخوش باشدخوش بود گر محک تجربه آید به میانتا سیه روی شو...
تا چشم دل به طلعت آن ماه منظر استطالع مگو که چشمه خورشید خاورستکافر نه ایم و بر سرمان شور عاشقی استآنرا که شور عشق به سر نیست کافر استبر سردر عمارت مشروطه یادگارنقش به...
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکردیاد حریف شهر و رفیق سفر نکردیا بخت من طریق مروت فروگذاشتیا او به شاهراه طریقت گذر نکردگفتم مگر به گریه دلش مهربان کنمچون سخت بود در دل س...
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مستپیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دستنرگسش عربده جوی و لبش افسوس کناننیم شب دوش به بالین من آمد بنشستسر فرا گوش من آورد به آواز حزینگ...
مرغ دل پران مبا جز در هوای بیخودیشمع جان تابان مبا جز در سرای بیخودیآفتاب لطف حق بر عاشقان تابنده بادتا بیفتد بر همه سایه همای بیخودیگر هزاران دولت و نعمت ببیند عاشقی...